با اینکه بیش از یک هفته از نظر نهایی خامنهای در مورد برجام میگذرد، اما جنگ بر سر برجام نهتنها تمام نشده، بلکه بیشتر هم شده است.
خامنهاین نظر نهایی را که بهمعنی امضای برجام برای رفتن بهمرحله اجرا بود، در قالب یک نامه به روحانی منتشر کرد. هر دو باند رژیم این نامه را نهایی یا «فصلالخطاب» دانستند و گفتند که به کشمکش و تنش طولانی در درون نظام پایان خواهد داد، اما در عمل در همین بیش از یک هفتهیی که از انتشار آن گذشته، شاهد این هستیم که تنشها و جنگ و جدال بسا بیشتر هم شده است. سؤال این است که چرا؟
خامنهاین نظر نهایی را که بهمعنی امضای برجام برای رفتن بهمرحله اجرا بود، در قالب یک نامه به روحانی منتشر کرد. هر دو باند رژیم این نامه را نهایی یا «فصلالخطاب» دانستند و گفتند که به کشمکش و تنش طولانی در درون نظام پایان خواهد داد، اما در عمل در همین بیش از یک هفتهیی که از انتشار آن گذشته، شاهد این هستیم که تنشها و جنگ و جدال بسا بیشتر هم شده است. سؤال این است که چرا؟
قاسم جعفری یکی از مهرههای باند خامنهای در مجلس رژیم در جلسه علنی روز دوشنبه (4آبان)، در یک جمله به این سؤال پاسخ داده است: «مابهازای هلوکاست غربیها، هلوبرجام ساختهاند و لیست منتشر میکنند که اینان مخالف مذاکرات بودهاند، به یاد بسپارید و در انتخابات رأی ندهید». معنی حرفش این است که باند رفسنجانی روحانی، برجام را وسیله جنگ هژمونی که در نمایش انتخابات اسفندماه تا حد زیادی رقم میخورد، قرار داده است. پس اولین نتیجه، تأیید همان واقعیت شناخته شده است که جنگ برجام، به خودی خود اصالت ندارد و انعکاسی از جنگ هژمونی در درون رژیم است.
سؤال بعدی این است که چرا تأیید و امضای برجام فرصتی برای تشدید جنگ هژمونی شده است؟ اگر واقعاً خامنهای حرف آخر را در زمینه برجام زده، مگر نباید جنگ در این جبهه پایان یابد و جنگ هژمونی هم که پایانی ندارد، در بسترهای دیگر ادامه یابد؟ علت چیست که این چنین «فصل الخطاب» خامنهای را هم مثل «طلسم ولایت» درهم شکسته است؟
با کمی دقت معلوم میشود که علت در خود نامه خامنهای و در همین موضع نهایی و بهاصطلاح «فصلالخطاب» است. نامه خامنهای، چنان که باند خود او تأکید میکنند، «تأیید مشروط» است؛ مشروط به 9شرط و الزام که هر کدام اگر قرار باشد عملی شود، یک سنگ بر سر راه برجام است و یک سلاح بهدست دلواپسان میدهد تا با آنها به رقیب بتازند. طبیعی است که روحانی و رفسنجانی هم در برابر این تهاجمها، دست روی دست نمیگذارند. متقابلاً روحانی هم آن جوابیه زهرآلود را به خامنهای مینویسد که در پوشش تعارفهای ظاهری، زهر خودش را ریخته است. روزنامه حکومتی وطن امروز (وابسته به باند ولیفقیه) این نکته را به خوبی برجسته کرده و نامه روحانی را در یک جمله خلاصه کرده است: «هر چه که در برجام آمده» باید مو به مو اجرا شود. به عبارت دیگر حرف روحانی به خامنهای این است که: سنگهایی که انداختهیی هیچ نتیجهیی ندارد، برجام را مجبوریم اجرا کنیم و به قول برخی رسانهها خط قرمزهای 9گانه که گذاشتهای، مثل چراغ قرمز چشمکزن است که میتوان از آن با احتیاط عبور کرد. و چنین است که فتیله جنگ هژمونی در رأس نظام بهشکل بیسابقهیی بالا کشیده میشود.
سؤال بعدی این است که آیا خامنهای نمیدانست نامهاش، چنین عوارضی در پی خواهد داشت و چنین تنش و تشنجی ایجاد خواهد کرد یا دچار اشتباه محاسبه شده است؟
روشن است که خامنهای روی کلمه کلمه این نامه محاسبه کرده و جوانب و پیامدهای آن را سنجیده است؛ پس چرا این همه قید و شرط گذاشته که باعث این کشمکشها شود؟ به عبارت دیگر اگر برجام را ساده و بدون قید و شرط تأیید میکرد، چه میشد؟ که در پرهیز از آن چنین اقدامی کرده است؟
جواب این است که اولاً، در آن صورت به حریف (باند رفسنجانی روحانی) مجال میداد که برجام را بهعنوان یک پیروزی مشعشع جلوه دهند و درآمدش را تماماً به جیب خودشان بریزند و در نمایش انتخاباتی پیش رو از آنها نهایت استفاده را ببرند.
ثانیاً، این تأیید بیاما و اگر، یک ضربه جدی به نیروهای خودش و به دلواپسان که تا دیروز آن همه علیه برجام داد و قال راه انداخته بودند؛ نتیجه آن شتاب گرفتن بیش از پیش ریزش و تلاشی دلواپسان بود و آثار زهر را شدت و سرعت بیشتری میداد؛ در این صورت نیروی اصلیش را که حالا باید در جنگ هژمونی از آنها حداکثر استفاده را علیه باند رفسنجانی بکند، تضعیف میکرد یا از دست میداد. بنابراین منافع استراتژیک خامنهای در دلجویی و حفظ این نیروها، با پذیرش بهای آن است. منظور از بهای آن این است که وقتی خامنهای با گذاشتن شروط 9گانه قلاده دلواپسان را باز میکند، طبعاً آنها دست به اقداماتی میزنند که همهاش مطلوب خامنهای نیست، اقداماتی که باعث تنش و تشنج و از هم گسیختگی بیشتر حتی در داخل باند خود خامنهای میشود. اظهارات آخوند احمد خاتمی در شب بعد از عاشورا و بعد از آن ماجراها در حضور خامنهای، همین جنبه از واقعیت را نشان میدهد. او ضمن اینکه از تیغکشها و چماقدارهای بسیجی بهعنوان «عزیزان جوان و نورچشمیها» اسم میبرد، مجبور شده به آنها هشدار بدهد که «ما همراه آقاییم نه یک قدم جلوتر و نه عقبتر!» و تلاش کرد به این ترتیب و به خواست خامنهای به آنها افسار بزند و با تأکید بر اینکه خامنهای «برجام را بهصورت مشروط با 9ضمیمه موافقتشان را اعلام کردند، ما بهتر از این چه میخواهیم؟» خواست آنها را آرام کند.
کوتاه سخن آن که بلبشو و جنگ و دعوایی که در حال حاضر در درون رژیم میبینیم، از یک طرف آثار طبیعی زهر هستهیی و از طرف دیگر بخشی از جنگ هژمونی است.