نیم نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
شاید احتیاجی به تکرار و تائید این مسئله نباشد که در بسیاری از امور زندگی، آدمها اغلب در برابر انتخاب بد و بدتر قرار میگیرند تا خوب و بد! زیرا انتخاب بین خوب و بد-به شرط آگاهی نسبت به خوب و بد بودن موضوع انتخاب-بسیار آسان و شاید اصلاً انتخاب قلمداد نمودن آن نادرست باشد این موضوع بطور نسبی در مورد انتخابات ریاست جمهوری امسال آمریکا مصداق دارد که روند پیشرفت رویداد ها حاکی از انتخاب میان کلینتون و ترامپ دارد هر دو کاندید مشکلات و مسائل خاص خود را دارند کلاً سطح نازل کاندید ها-بخصوص در نزد جمهوری خواهان- در شروع فعالیتهای انتخاباتی چنان بود که همزمان درجه محبوبیت اوباما-بعنوان رئیس جمهور فعلی-شروع ببالا رفتن نمود گویی در مقایسه با کاندید های روی صحنه، از همین حالا مردم آمریکا شروع کرده اند به مقایسه و حسرت دوران اوباما را خوردن!
در مقایسه دو کاندید باقی مانده به نظر میرسد که خانم کلینتون با تمامی ضعف ها و مسائل و مشکلات زیادی که دارد برای رهبری جامعه آمریکا و ادامه و ارتقای دست آوردهای اوباما، از توان و تجربه و درایت بیشتری برخوردار میباشد برای سپردن فرمان اتوموبیل در جاده های کوهستانی و خطرناک و برای جلوگیری از سقوط در دره های مرگبار، لزوماً نباید راننده را دوست داشت و یا دنبال راننده ای معصوم و درستکار گشت باید قبل از هر چیز رانندۀ خبره و ماهری بود اساساً در دنیای سیاست بدنبال شخصی کامل و همه جانبه و بدون عیب و ایراد گشتن، خود ایراد و اشکال دارد چنین اشخاصی را باید به لابلاتورها سفارش داد تا با دستکاری در ساختارهای شخصیتی و ژنتیک آنرا درست کنند! کاندیدها برای مقام پیامبری و امامت فعالیت نمیکنند تازه بگذریم از اینکه دامان کسانی که ادعای چنین مقاماتی را دارند کمتر از بقیه آلوده نیستند! همانقدر که ذهن انسان در برخورد با مسائل آشنا و مانوس و قابل پیش بینی، احساس آرامش و آسودگی دارد برعکس از تاریکی و ابهام و مسائل غیر قابل پیش بینی، هراس و استرس دارد در مقایسه با کلینتون، دنیای ترامپ تاریک و ترسناک و ناشناحته است! از حماقت سیاسی نهفته در شخصیت و منش و برنامه های ترامپ باید بیشتر از مثلاً سیاست پیشه گی و حقه بازی خانم کلینتون ترسید! ترامپ میگوید بغیر دوران شیر خواره گی در زندگی هرگز گریه نکرده است او گریه-بعنوان ابراز صمیمانه ترین نوع همدردی-را نوعی احساس ضعف میداند و این در حالی که روانشناسان میگویند از مردان قلدرمنشی که در زندگی گریه نکرده و یا در همدردی با درد و رنج همنوعان خود اشگ، نریخته اند باید ترسید! از ترامپ که در برخورد با بستن زندان گوانتاناما-بدلیل نبودن زندانی کافی در آن- از سوی اوباما میگوید: نه اینکار را نکن! و نگران خالی بودن سلولها نباش! من خودم آنرا پر از زندانی میکنم! باید ترسید! از ترامپ که در برخورد با پیچیده ترین مسائل داخلی و خارجی، ساده و آسانترین راه حلهای غیر قابل عمل را ارائه میدهد باید ترسید! از ذهن بسته ای که کشیدن دیوار بدور مرز ها را ، راه حل مسئله ورود اجتناب ناپذیر پناهجویان میداند و اخراج غیر عملی 11 میلیون خارجی غیر قانونی را، راه حل مسئله شهروندان غیر قانونیِ ساکن آمریکا میداند و سرانجام راه حل امنیت آمریکا و جهان را در هر چه بیشتر اتمی شدن دیگر کشورها میداند، باید ترسید! اذهان ساده و کودن وقتی سر از پیچیدگی مسائل در نیاورند، برای پوشاندن نفهمی و عدم درک خود، با بهم ریختن اوضاع و مخدوش نمودن صورت مسئله، مسائل را صد برابر بدتر و خرابتر از قبل میکنند! در کند و کاو در گذشته کاندیدها، همکلاسی و هم مدرسه ای های آنها معمولاً از استعداد رهبری و توان کار جمعی آنها از همان دوران دانش آموزی و دانشجویی تعریف میکنند برعکس در مورد ترامپ، همکلاسی های او، از شر و جنجالی و مسئله سازی-ترابل میکر بودن-او خبر میدهند! اگر از نادرستی و حقه بازی خانم کلینتون جای نگرانی باشد باید از حماقت و عربده کشی ترامپ صد بار بیشتر ترسید حقه باز میتواند در شرایط و در مواردی حقه بازی نکند ولی احمق نمیتواند حماقت نکرده و قادر نیست کارهای احمقانه نکند! و سرانجام از یاد نرود که دو دیکتاتور تاریخ معاصر، موسولینی و هیتلر-که اروپا را به خاک و خون و ویرانی کشیدند و میلیونها کشته و زخمی بجا گذاشتند هر دو با رای دموکراتیک مردم سر از صندوق های رای ایتالیا و آلمان در آوردند!
محمد هادی-کالیفرنیا